داد چشمان تو در کشتن من دست بههم
فتنه برخاست چو بنشست دو بدمست بههم
هر یک ابروی تو کافی است پی کشتن من
چه کنم با دو کماندار که پیوست بههم
شیخ پیمانهشکن توبه به ما تلقین کرد
آه ازین توبه و پیمانه که بشکست بههم
عقـلم از کار جهان رو به پریشانی داشت
زلف او باز شد و کار مرا بست بههم
دست بردم که کشم تیر غمش را از دل
تیر دیگر زد و بر دوخت دل و دست بههم
هر دو ضد را به فسون جمع توان کرد وصال
غیر آسودگی و عشق که ننـشست بههم
***
وصال شیرازی
(میرزا شفیع وصال شیرازی)
(تولد: 1193 يا 1197 ه.ق. در شیراز، درگذشت: 1262 ه.ق. در شیراز)