کرده ام خاک در میکده را بستر خویش
می گذارم چو سبو دست به زیر سر خویش
بیخود از نشئه ی دیدار خودی، می دانم
مست من! آینه را ساخته ای ساغر خویش
سرکشان را فکند تیغ مکافات ز پای
شعله را زود نشانند به خاکستر خویش
دست فارغ نشد از چاک گریبان ما را
آستینی نکشیدیم به چشم تر خویش
دم شمشیر، رگ خواب فراغت شودش
هر که در دامن تسلیم گذارد سر خویش
بلبل و گل همه دم هم نفسانند حزین
بینوا من که جدا مانده ام از دلبر خویش
حزین لاهیجی
(تولد: 1103 ه..ق. در اصفهان، درگذشت: 1180 ه.ق. در بنارس هند)
Link