در گَرد غربت آینهدار خودیم ما
یعنی ز بیکسانِ دیار خودیم ما
دیگر ز ساز بیخودی ما صدا مجوی
آوازی از گسستن تار خودیم ما
از بس که خاطر هوس گل عزیز بود
خون گشتهایم و باغ و بهار خودیم ما
ما جمله وقف خویش و دل ما ز ما پُرست
گویی هجوم حسرت کار خودیم ما
از جوش قطره همچو سرشک آب گشتهایم
اما همان به جیب و کنار خودیم ما
با چون تویی معامله بر خویش منت است
از شکوۀ تو شکرگزار خودیم ما
غالب چو شخص و عکس در آیینۀ خیال
با خویشتن یکی و دوچار خودیم ما
***
میرزا اسدا... غالب دهلوی
(تولد: 1212 ه.ق. در اگره، درگذشت 1285 ه.ق. در دهلی)
Link