حیاتی در گذر دارم، چه سود از بود و نابودش
متاع روی در نقصان، چه سامان آید از سودش
سرم شوریدگی دارد، ندانم چیست سودایش
دلم آوارگی جوید، ندانم چیست مقصودش
ز اظهار محبت، در زبان خلق افتادم
چو محتاجی که گنجی یابد و ظاهر کند زودش
در اول با همه بیگانگی خواند و قبولم کرد
نخواهم بعدِِ چندین آشنایی، گشت مردودش
دلِ آزردهام از خندهاش آزردهتر گردد
جراحت بیش میسوزد، چو میسازی نمکسودش
نظیری را به مجلس بردم امروز و غلط کردم
مرا رسوای عالم کرد چشم گریه آلودش
***
نظیری نیشابوری
(تولد: اواسط قرن 10ه.ق. در نیشابور، درگذشت: 1021ه.ق. در احمد آباد هند)
Link