تا کی به بزم شوق غمت جا کند کسی؟
خون را به جای باده به مینا کند کسی؟
ابروت میبرد دل و حاشاست کار او
با کج حساب عشق چه سودا کند کسی؟
تا مرغ دل پرید گرفتار دام شد
صیاد کی گذاشت که پر وا کند کسی؟
دنیا و آخرت به نگاهی فروختیم
سودا چنین خوشست که یکجا کند کسی
ای شاخ گل به هر طرفی میل میکنی
ترسم دراز دستی بیجا کند کسی
نشکفت غنچه ای که به باد فنا نرفت
در این چمن چگونه دلی وا کند کسی
خوش گلشنی است حیف که گلچین روزگار
فرصت نمی دهد که تماشا کند کسی
بر روضه های خلد قدم می توان گذاشت
قصاب اگر زیارت دلها کند کسی
***
قصاب کاشانی
(شاعر قرن 12 ه.ق.، تولد در کاشان، درگذشت و مدفن در مشهد)
Link